پر از خود (پُ اَ خوَد / خُدْ) متکبر. پرمدّعا. پرادعا. مختال. مغرور. خودپسند. کله پرباد: تو از خود پری زان تهی میروی. سعدی ادامه... متکبر. پرمدّعا. پراِدعا. مختال. مغرور. خودپسند. کله پرباد: تو از خود پری زان تهی میروی. سعدی لغت نامه دهخدا
پر از خود آنکه دعاوی بسیار در بزرگی خود دارد سخت خودپسند پر از خود فضول بوالفضول پر مدعا پرافاده، پرگوی پر مشاجره ادامه... آنکه دعاوی بسیار در بزرگی خود دارد سخت خودپسند پر از خود فضول بوالفضول پر مدعا پرافاده، پرگوی پر مشاجره فرهنگ لغت هوشیار